-
وقتی کسی که دوسش دارین
-
تونست چندروز ازتون بی خبر بمونه
-
و دلش براتون تنگ نشد،
-
یه فندک بگیرین زیر اون رابطه !
درد دارد
وقتی مینویسی برای مخاطبــــــــــــــت
و همه میخوانند و مفهوم جملاتت را درک میکنند
جــــــــــز ان ک باید بخواند و تــــــــو را بفهمد
دارم مینویسم
برای تو
میدانم هیج وقت نخواهی خواند
میدانم اگر بخوانی هم فرقی به حالت ندارد
برایت مهم نیست
ولی روی این دیوار مجازی
حرف های دلم را مینویسم
به دلایلی ک فقط خودم میدانم و خدا
وقتی باهاش قهری اس که میاد همه تن و بدنت میلرزه
چون فکر میکنی اونه …
بعد که میبینی اون نیست خیلی داغون میشی !!
ولی غرور لعنتی و حرفایی که ازش شنیدی روز آخر،
اجازه نمیده بهش زنگ بزنی
منتظری اون اول بیاد سمتت
اونم نمیاد
توام نمیری
یه رابطه تو اوجش به همین راحتی تموم میشه… .
وقتی باهاش قهری اس که میاد همه تن و بدنت میلرزه
چون فکر میکنی اونه …
بعد که میبینی اون نیست خیلی داغون میشی !!
ولی غرور لعنتی و حرفایی که ازش شنیدی روز آخر،
اجازه نمیده بهش زنگ بزنی
منتظری اون اول بیاد سمتت
اونم نمیاد
توام نمیری
یه رابطه تو اوجش به همین راحتی تموم میشه… .
when a girl gives up, its not because the doesnt love you.
but shes tired of getting hurt and feels like yiull never care
آدم خوب قصه های من…
دلتنگت شده ام
حجمش را میخواهی؟؟؟؟؟؟
خدا را تصورکن……………………….
نازنین خانوم من خیلی زود می خوام یه چیزی بگم و برم
نیازی هم به پاسخ این پیام خصوصی نیس
چون اگه جوابی هم بهش بدین پاسخی نداره
ولی می خوام بگم حالا فهمیدین وقتی که پیام خصوصی دادم چرا انقد رسمی حرف می زدم؟
امیدوارم که فهمیده باشید - چون جوابش خیلی سادس
خب می خواستم بگم من همه ی حرفایی که امروز تو پیام خصوصی زدم و رفتین به ملیکا گفتین رو پس می گیرم
نه به خاطر این که ملیکا فهمید نه
نشستم و با خودم فک کردم دیدم تو از ملیکا به من نزدیک تری ولی نمی دونم چرا
قلب من پیش ملیکاس
طاقت یه لحظه ناراحتیشو ندارم
نمی تونم لحظه هایی که ناراحته رو تحمل کنم
من خیلی دوسش دارم
من عاشقشم
من حاضرم نباشم ولی اون باشه
نمی دونم چی کار کرده که قلبم تسخیر شده ولی شده
من آدمی نیستم که با کسی بازی کنم و تک پر هستم
برا همون می خواستم بگم من همین جا که شروع نشده تمومش می کنم
مــن عاشــق این ســوالم:
من کــجای زندگیــتم؟
بعــد طرف بگه : خــــره تــو خــود زنــــدگیمی !
مــن عــاشق ایــن عاشــقــــانـــه هــای ســفت و محــکمم
چه حسی میشی اون صبحی که با صدای گوشی از خواب بیدار بشی ...
صدات در نمیاد ...
ولی از پشت خط یه صدای مهربون میگه ...
خوابالوی کوچولوی من ....
پاشو میخوام روزمو با شنیدن صدات شروع کنم ...
گرچه اینجا نیستی
هرجا می روم
یا هرکاری می کنم
صورت تو را در خیال می بینم
و دلم برایت تنگ می شود
دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ می شود
دلم برای همه چیز نشان دادن به تو تنگ می شود
دلم برای چشمهایمان تنگ می شود که
پنهانی به هم دل می دادند
دلم برای نوازشت تنگ می شود
دلم برای هیجانی که باهم داشتیم تنگ می شود
دلم برای همه چیز که باهم سهیم بودیم تنگ می شود
دلتنگی برای تو را دوست ندارم
احساس سرد و تنهایی است
کاش می توانستم با تو باشم
همین حالا
تا گرمای عشق ما
برف های زمستان را آب کند
اما چون نمی توانم
همین حالا با تو باشم
ناچارم به رویای زمانی که
دوباره با هم خواهیم بود
قانع باشم
چرا درست همان کسی که...
فکر میکنی با همه فرق دارد...
یک روز...
مثل همه...
تنهایت میگذارد...؟!!
به بعضایا باید گفت:
ببیــــــــــن نامـــــــــرد ببین همه ی کلافگی ک الان دارم بــــــه خاطره تـــــــــوه
چرا بـــــــا من اینجوری میکنی
احساسات من در این واژه ها دیگر نمیـــــــــگنجد
انقدر بالا زده ک حتی در قلبـــــــــــم جا نمیگیرد
انقدر تشنه ی شنیدن عاشقتـــــــــــم از زبـــــان تــــوام ک گوشم هیچ چیز دیگر را نمیــــــشوند
من برای خودمان یک رابطه ی پر از عشـــــق را تصور میـــــکردم
ولی اکنون ک نیستــــــی
دیگر کســـــی را نمیخـــــواهم
به تصوراتــــــم وفادار میمـــــــانم
چون در هر لحظــــــــه من تو را تصـــــــور میکنـــــــــم
حق داشتنـــــــت را ندارم ولی توانایـــــــی تصور کردن این که مال منــــــــی را دارم
می دانی ؟!
دلم یک آمدن می خواهد ،
بی هیچ رفتنی و یک همدم که خیانت نداند !ا
قول داده اَم…
گاهـــی
هَر اَز گاهـــی
فانـــوس یادَت را
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت !
دوســتــــ داشــتــن را
نـــه مـی نـویـسـنـد
نـــه مـی گـویـنـد
ثـابـتــــ مـی کـنـنـد
یادم است
ان زمان ک عاشق هم بودیم
وقـتی سر چیز هـآی کوچیک قـَهر میکـَردیم
هــَردو می خـَندیدیم و میگـُفتــیم چهـ بـَچگـآنه بود قـَهرمـآن..
یــآدم است،
تـو همیشه بــآ دلهره میگـُـفتی:
تـَرسـَم از روزیـ است کهـ عشـق مـَن رآ هـَم بهـ حــسـآب بچگـی بگـُذارید
حـآل از آن روز هـآ ســآل هـآ میگـُذرد
و مـَن چیزی رآ که تو از آن دِلهــُره داشــتی دیدَم!
که رو به رویــَم می ایـستی و میگــویی تــو فقـط عـشــق بچگی ام بــودی...
میبیــنی؟ زمـآنه چهـ چیـزهـآ که یـآد نمیدهــَد!
melika
آدم اســـت دیگر...
گاهی دلـــش می خواهد
"کسی"
مـــوهایش را نوازش کند ،
بوســه بر گونه اش بزند
و آروم زیر نرمــه گوشش بگوید :
دوســـتـت دارم
بــه سلامتـــــی اونـــی کــه بــرای داشتنـــش لازم نیــــست ....
بــا سیــاســت بــاشـــی و نقـــــش بـــــازی کنـــــــی....
همیـــــن کــــه یــک رنـــگ بــاشــــی و خـــــودت کافیــــه...
melika
اغوش گرمم باش
بگذار فراموش کنم لحظه هایی ک
در سرمای بی کسی لرزیدم
ای کاش به جایی برسیم که دیگه نگیم ای کاش
melika
کوتاه میگویم "دوستت دارم"
اما
از "دوست داشتنت" کوتاه نمیایم
melika
سربه هوانیستم
اماهمیشه چشم به آسمان دارم
حس عجیبی است دیدن همان آسمانی که
شاید توچند لحظه پیش به آن خیره شده باشی!
melika
“دوستت دارم” هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را
برای شنیدنش
کنار گذاشته ام . . .
melika
تمام خوبـــــی حس مالکیت اینه که
از کسی که دوسش داری بپرسی تــــــــــو مال کی هستی؟!
و اون بدون معطلی بگه:
فــــــــقط مـــــــــال تــــــــــــــــــــو…
melika
فاصله تان را با آدم ها رعایت کنید؛
آدم ها یکدفه می زنند روی ترمز؛
و آن وقت شما مقصری…
melika
وقتی کسی رو دوســــــت داری" این ی چیـــــــــزه!
وقتی کسی تورو دوســــت داره" این ی چیـــــــــز دیگه!
اما وقتی کسی رو دوســــت داری ک تو رو دوست داره این همه چیـــــــزه!
ملیکا
وقتی داشتم توی اون جاده ی تنهایی از سرما یخ می زدم.......................
تو کمکم کردی........................
دستمو گرفتی.................
گفتی بهم اعتماد کن...................
دستت رو گرفتم....................
بهت اعتماد کردم.......................
باهم راهی جاده عاشقی شدیم....................
جاده بی انتها بود.............
گفتم:هیچ وقت دستمو رها نکن.............!!!
و تو دستمو محکم تر تو دستات گرفتی...............
سرمو روی شونه هات گذاشتم و آروم زمزمه کردم...
برای همیشه بامن بمون...........................
دانیال و ملیکا
صدای خنده ی خدا را میشنوی؟ دعاهایت را شنیده به انچه محال میپنداری میخندد..